۱۳۸۸/۰۳/۰۶

اسرار ولایت (1)


به مناسبت ایام دفاع از ولایت (که در پست قبل اشاره شد)، به جاست که پیرامون این مفهوم والا و غریب با یکدیگر گفتگو کنیم. که این گفتگو احتمالا در چند پست به انجام خواهد رسید به مدد بی بی فاطمه اطهر سلام الله علیها.
........................

مقدمه
تاکنون راجع به "ولایت" زیاد شنیده ایم، و با کاربردها و مصارف مختلفش و همچنین حساسیت این موضوع کم و بیش آشنایی داریم. که شاید به واسطه ی همین تکراری بودن موضوع، در نظر عده ای ملال آور جلوه کند.
اما در این باره ناگفته های فراوانی وجود دارد که بعضی از آنها اساسی و مبنایی هستند.

و چه بسیارند افرادی که تصور می کنند ولایت را پذیرفته اند و در مقابل این مفهوم احساس استغنا می کنند، غافل از اینکه شدت و عمق این ولایت پذیری در افراد مختلف هزاران درجه با یکدیگر متفاوت است! و یقینا در هر زمانی بخش هایی از آن در مقابل دیدگان ما پوشیده است، که باید در سدد شناخت این مفهوم اساسی و تعیین کننده حرکت کنیم و وقت بگذاریم. که البته برکاتی انشاالله خواهد داشت.

موضوع مورد بحث ما
در مورد ولایت دو قسمت را می توان متصور شد:
1.رابطه ی خدا با ولی
2.رابطه ی ولی با مردم

که البته بحث هایی که در این رابطه اکثرا شنیده ایم مربوط به قسمت اول می شود. مثل اثبات ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام و یا اینکه آیا انبیاء بر ما ولایت دارند یا خیر، و مباحثی از این دست..

ما در این گفتگو بیشتر با قسمت دوم سر و کار داریم و می خواهیم به اصل ولایت بپردازیم، که چه امری است و چه فوایدی دارد؟ (موضوعی که متاسفانه مورد غفلت واقع شده است!) و همچنین زمینه های پذیرش ولایت، زمینه های گریز از ولایت و علل ستیز با ولایت را مورد بررسی قرار خواهیم داد، انشاالله.

همانطور که اشاره شد در مقابل ولایت 3 جریان پیش می آید:
• ولایت پذیری
• ولایت گریزی
• ولایت ستیزی

گاهی انسان تعجب می کند از شدت ولایت ستیزی که در برخی به وجود می آید، علتش چیست؟
به عنوان مثال چه می شود که قومی یک شبه آنقدر ستیزه گر با امام حسین علیه السلام می شود؟! آن هم مردمی نسبتا متدین! مثلا یزید که دستور نداده بود شش ماهه ی اباعبدالله را شهید کنند! که همان زمان راجع به آن مردم به امام حسین علیه السلام می گفتند " قلوبهم معک و سیوفهم علیک". یعنی دلهای آنها با تو است اما شمشیرهاشان علیه تو..!
ولایت گریزی هم باید تحلیل شود تا تنهایی حضرت علی علیه السلام درک شود. که اگر به طور صحیح درک شود و اصلاح گردد، دیگر طبقه ی خاکستری و عوامی وجود نخواهند داشت که ولی را تنها بگذارند در مقابل دشمنانش و ولایت ستیزان.
در مورد ولایت پذیری هم باید روشن شود که آیا هر پذیرشی عامیانه برای اولیاء خدا ولایت پذیری است؟

نکته ی دیگر حائز اهمیت این است که در مورد ولایت دو بخش فردی و اجتماعی آن به هیچ وجه از یکدیگر جدا نیستند! و این مفهوم همانقدر که جامعه را سامان می دهد، جان آدمی را نیز سامان می بخشد و پراکندگی های درونی روح نیز با ولایت به وحدت می رسند.
در بسیاری از موارد مطرح کردن مفاهیم دینی بدون ولایت حتی باعث دین گریزی می شود!
مثلا دعوت کردن به نماز بدون ولایت حتی اگر مورد اجابت قرار گیرد، آن نماز فقط فرد را از خدا دور می کند.
( رب تال القرآن و القرآن يلعنه..)

و علت فرار بسیاری از دین این است که به آن ها دین بی ولایت عرضه شده است.
(ادامه دارد...)
........................

در پست آینده به رابطه ی محبت و ولایت خواهیم پرداخت، و سپس ورود به جریان اصبی گفتگو.
انشاءالله

blog comments powered by Disqus